10 راه برای گفتن وقتی زمان بروز یک مشتری است

اقدام را هنگامی انجام دهید که یک رابطه مشتری به بدی برسد

در مورد چگونگی پرورش ارتباط با مشتری نوشته شده است.

اما هیچ جادویی برای کسی که در کنار آن قرار دارد یا خم شده و یا مکش می کند، مبادرت به تغییر واقعیت اساسی می کند که برخی از مشتریان ارزش این را ندارند. در واقع، پرورش آنها دقیقا چیزی اشتباه است که باید انجام شود. هنگامی که عادت ها و خواسته های مشتری، نقطه ای برای گریستن به دخالت در پتانسیل خود برای ثروت و سلامت را تحریک می کنند، وقت آن است که آنها را از دست بدهند.

زندگی بیش از حد کوتاه است که انرژی خود را در حفظ ارتباط با مشتری با یک مشتری که برای خط پایین و / یا سلامت روان شما بد است، سرمایه گذاری کند. اگر هر یک از شرایط در این مقاله اعمال شود، وقت آن است که یک مشتری را آتش بزنیم.

بیایید ابتدا بیشترین موارد را بدانیم.

شما می دانید وقت آن است که یک مشتری را آتش بزنید:

1) مشتری از نظر جسمی سوءاستفاده می کند.

او تندرامها را پرتاب می کند، چیزها را پرتاب می کند، نام شما را می خواند، در حالی که صدای فریاد می کشد یا به طور غیرمنتظره ای تهدید می کند. مثل همسر مزاحم، مهم نیست که او بگوید متاسف است. مهم این است که اتفاق می افتد

2) مشتری از لحاظ ذهنی سوء استفاده می کند.

چنین سوءاستفاده ممکن است به طور مداوم شما را مختل کند یا اظهارات ناخوشایندی درباره جنسیت، نژاد یا ظاهر خود داشته باشد. اگر آنها یک بار این کار را انجام دادند، به شما گفته شد که شما را ناراحت کرده و دوباره آن را انجام دهید، وقت آن است که بخشی از راه را بپیمایید - حتی اگر نظرها به شخص دیگری داده شود. اگر "او یک کار عالی برای (اعمال توهین را در اینجا) انجام داده است" برای چهره شما قابل قبول نیست، در پشت پشت هم قابل قبول نیست.

3) مشتری دروغ است

داشتن روابط مشتری مستلزم سطح معینی از اعتماد بین طرفین است و شما فقط نمی توانید به دروغگو اعتماد کنید.

4) مشتری درخواست خواسته های غیر منطقی می کند.

هر کس نوار شخصی خود را برای آنچه که غیر منطقی است و آنچه ندارد نیست. من فکر می کنم غیر منطقی بودن به عنوان غیر قابل مقایسه است.

به عنوان مثال، به عنوان یک مشاور کوچک کسب و کار، اگر شما می خواهید با من تماس بگیرید و در مورد آخرین موج مغزی یک ایده کسب و کار در سهشنبه صبح، آن را غیر منطقی در نظر بگیرید. اگر من یک وکیل جنایی بودم و شما در ساعت 3 بعد از ظهر به من تلفن کردید زیرا شما در زندان محلی محاصره شده اید، در غیر این صورت غیر منطقی نخواهد بود. تصمیم بگیرید که چه کاری انجام می دهید و در روابط مشتری خود انجام نخواهید داد و به آن نخواهید رسید.

خیلی خوب؛ اینها پرچم های قرمز بزرگ هستند که شما را فورا (یا باید) می گویند که شما نمی توانید با آن شخص ارتباط برقرار کنید. اما موقعیت های کمتری وجود دارد که خواستار اقدام نیز هستند.

شما همچنین باید یک مشتری را هنگامی که:

5) مشتری به طور مداوم به پرداخت می شود.

مشتریانی که در زمان پرداخت نمی کنند بیش از هر چیز آزار دهنده هستند؛ آنها با جریان نقد کسب و کار شما مواجه می شوند. شما نمیتوانید آنها را بپردازید. (اگر جریان نقدی یک مشکل عادی برای شما باشد، در اینجا 5 راه سریع برای بهبود جریان نقدی شما وجود دارد .)

6) مشتری به طور مرتب فاکتورها را فریب می دهد

مشتریانی که از ابتدا خوشحال هستند و سپس سعی می کنند به "ارزان کردن" بپردازند و هزینه های پروژه را به طور جدی تشدید می کنند. چنین تجربه ای با چنین فردی کافی است. سارا بمانید، بعد از آنها برای پول پول بیاورید و سپس آنها را سست کنید.

7) مشتری نگه داشتن ذهن خود را تغییر می دهد.

البته اگر ساعتی شارژ می کنید، مطمئنا این را نخواهید فهمید - اگر بتوانید از سرخوردگی مجدد چیزها پس از گذشت زمان دست بردارید. این مورد دیگری است که در آن شما باید تصمیم بگیرید که کجا شخصیت شخصی شما باشد.

8) مشتری از مشاوره شما پیروی نمی کند - و پس از آن انتظار می رود شما را به انتخاب قطعات، زمانی که همه چیز اشتباه است.

این کلاسیک "تا چه چیزی شما را استخدام من برای؟" ریزش مو، تجربه مشتری. روش حرفه ای برای رسیدگی به آن این است که در صورت امکان بتواند مشکل را حل کند. و سپس به اندازه کافی هوشمندانه نباشید تا تجربه را با حرکت دادن تکرار کنید.

9) مشتری شما را در مقابل رقابت ها بازی می کند.

افرادی که نقل قول کاری را که می خواهند انجام می دهند، یک عمل عالی است. اما در تلاش برای استفاده از قیمت های رقبا یا جدول زمانی برای بازپرداختن یا دریافت هزینه کمتری در کارهایی که قبلا مورد توافق قرار گرفته یا در جریان است، نیست.

(نیاز به مسدود کردن در مسابقه؟ 6 راه برای پیدا کردن آنچه رقابت شما تا .)

10) ادامه رابطه با مشتری می تواند شما را در مشكلات قانونی قرار دهد.

به عنوان مثال، فرض کنید شما یک پیمانکار سیمان است که سیمان را به شرکت ساختمانی ارائه می دهد که یاد می گیرد کار انجام شده را انجام می دهد. احتمالی مسئولیت قانونی باعث می شود که این نوع از روابط مشتری را خنثی کند.

صبر کنید تا یک مشتری را آتش بزنید

اگر از طریق یک روابط مشتری بد رنج می برید، سر خود را لرزش و رد کردن آن سرسپردگی قدیمی، یکی در دست است به ارزش دو در بوش. برای همه شما می دانید که دو نفر در بوش هر دو می تواند به مشتریان خود تبدیل شود و مشکل کمتری نسبت به درد در حال حاضر با شما باشد.

سؤال کنید که آیا مشتری شما دچار مشکل شده است یا خیر، تصمیم میگیرید که چه چیزی برای حفظ ارتباط با مشتری با او ارزش دارد. و اگر پاسخ "نه" باشد، او را آتش بزن. از کاری که انجام داده اید خرسند خواهید بود.