چگونه از یک رکود بزرگ دیگر جلوگیری کنیم؟

یکی دیگر از ریزش موهای وال استریت

در پاییز سال 2008، اقتصاد ایالات متحده در آستانه فروپاشی قرار داشت. بخشی از این دلیل این است که سیستم مالی، به ویژه بانک های تجاری و سرمایه گذاری، از سال 1980 آغاز شده و تا سال 1999 به پایان رسیده است. در سال 1999، قانون Glass-Steagall لغو شد. قانون Glass-Steagall قدرت بانکداری تجاری و سرمایه گذاری را از هم تفکیک کرد، که اطمینان داد که بانک ها با توجه به هزینه های سپرده گذاران، به خطر نمی اندازند.

سناتور جمهوریخواه فیل گرام کمک کرده است که قانون Gramm-Leach-Bliley 1999 را تصویب کند که قانون Glass-Steagall را لغو کرده است. یکی دیگر از بازیکنان کلیدی، آلن گرینسپن، رییس فدرال رزرو بود که همچنان قهرمان قوانین بازنشستگی بانکی بود.

پس از لغو Glass-Steagall، حرص و طمع برتری گرفت و بانک ها با توجه به پول سپرده گذاران خود را به خطر انداختند. بین سال های 1999 تا 2008، وال استریت کمتر مانند منطقه مالی افسانه ای بود و بیشتر شبیه به لاس وگاس نوار. حتی مقرراتی که هنوز وجود داشت به نظر نمی رسید که کار کند.

لایحه اصلاحات مالی که توسط دولت اوباما مطرح شده است، برای جلوگیری از فروپاشی دیگر شرکت های وال استریت و تا حدودی تنظیم مجدد صنعت مالی است.

مشتقات، اوراق بهادار و حباب مسکن

بازار مسکن، قبل از رکود بزرگ، کاملا در حال حرکت بود و وام گیرندگان که واقعا نمی توانستند وام های بزرگ خانه را تامین کنند، پول را قرض گرفتند.

بانک های بزرگ این وام ها را با هم به بسته های اوراق بهادار و یا مشتقات قرار می دهند، به نام معامله پیش بینی اعتباری اعتباری، که به دارایی های سمی تبدیل شد که ما بعدا آن را بسیار مورد توجه قرار دادیم. بازار مشتقات تنظیم نشده است، بنابراین بانک ها می توانند این وام های خانه را به بسته های مشتقات تقسیم کنند و تقریبا هر طوری که خواستند، تکه تکه کنند.

دوباره سناتور فیل گرام را وارد کنید. در سال 2000، سناتور گرام مقرراتی را در قانون تصویب کرد که قانون مدرنیزاسیون فاکتورهای کالایی را تصویب کرد، معافیت از مبادلات پیشنهادی اعتباری از مقررات.

یک طوفان کامل با یک پدیده به نام وام های غیرواقعی آغاز شد. حتی کسانی که واقعا برای وام های بزرگ واجد شرایط نبودند، شروع به پذیرش این وام های مسکن شدند. وام مسکن در سراسر کشور و بنیانگذار آن، آنجلو موزولی، یکی از بزرگترین مجرمان بود. افشای سنتی مورد نیاز از وام گیرندگان نیازی نداشت و Countrywide برای هر کسی که در داخل راه می رفت، وام مسکن را ساخت. دیک فولد، زمانی که شکست خورد، در زمان شکست خوردن لمان برادرز، مبلغ زیادی را در وام های غیرقانونی سرمایه گذاری کرد، همانطور که موسسات دولتی، فانی م و فردی مک بود. فانی م و فردی مک بعدها به دلیل این تصمیم بیگناه شدند. Lehman Brothers یکی از بزرگترین شکست های یک شرکت مالی در تاریخ بود.

حتی خانه سازان در عمل عمل می کردند. آنها خانه ها را به همان اندازه که می توانستند آنها را بفروشند، به فروش می رساندند و بعضی از آنها با کمک دروغ گفتن در مورد صلاحیت خود، صاحب مالکان بالقوه می توانند وام های خود را دریافت کنند.

به تدریج، وام گیرندگان زیرمجموعه به طور پیش فرض بر روی وام های مدنی که آنها نمی توانستند در وهله اول سرمایه گذاری کنند.

این بانکهایی را که مقادیر زیادی از این وام ها را در وضعیت مالی ضعیف نگه داشته اند، در معرض زیان های شگرفی در اوراق قرضه خود قرار داده اند.

کمک های مالی

به منظور تثبیت بزرگترین شرکت های وال استریت، از ترس شکست آنها، صندوق تعهد 700 میلیارد دلاری تاسیس شد، صندوق قرض الحسنه TARP. دلیل TARP این بود که اجازه دادن به بعضی از شرکت های بزرگتر مانند سیتی گروپ و AIG نتوانست اقتصاد را بی ثبات سازد. لایحه اصلاح مالی در حال حاضر اساسا یک مالیات بر شرکت های بزرگ ایجاد یک صندوق برای استفاده از اگر هر یک از آنها ناپایدار است. این یکی از نکات اصلی اختلاف در لایحه اصلاح مالی است.

لایحه اصلاح مالی پیشنهادی همچنین الزامات سرمایه و نقدینگی را برای بانک های بزرگ، الزاماتی که قبلا تحت قانون لغو شده Glass-Steagall تعیین شده بود، تنظیم می کند.

همچنین مشخص می کند که بانک های بزرگ نمی توانند نسبت بدهی نسبت به سهام بیش از 15 تا 1 داشته باشند. هنگامی که بحران وال استریت اتفاق افتاد، نسبت بدهی به نسبت سهام در بسیاری از بانک های بزرگ بسیار بالاتر از آن بود.

آژانس های رتبه بندی اعتباری و مقررات موجود

در حالی که قانون Glass-Steagall لغو شده است، تعدادی از قوانین مربوط به بانک ها و سایر موسسات مالی وجود دارد. ما باید بپرسیم که کدام سازمان های نظارتی در جریان این فروپاشی بودند. به عنوان مثال، کمیسیون اوراق بهادار و اوراق بهادار (SEC) توانست درخواست بازپرداخت بهتر از روند مبادله اوراق بهادار مبادلات پیش بینی اعتباری را بدهد. تحت کریس کک، مدیر سابق، این کار را نکرد.

فدرال رزرو و شرکت بیمه سپرده های فدرال (FDIC) هر دو بانک های تجاری یا خرده فروشی را تنظیم می کنند. کجا بود، وقتی که این بانک ها وام های وام مسکن را به وام گیرندگان وام دهندگان سوق داد؟

دیگر بازیکنان قانونی، آژانس های اعتباری است که میزان اوراق قرضه صادر شده توسط بانک های بزرگ را اندازه می گیرند. سه موسسه ارزیابی بانکی اصلی - Moody's، Standard و Poor's و Fitch Ratings وجود دارد. آنها به بانک های بزرگ که این بسته وام را با بالاترین رتبه های اعتباری خود قرار داده بودند، حتی اگر دارایی های سمی شامل بسته وام فوق العاده خطرناک بودند. البته، آژانس های رتبه بندی اعتباری توسط بانک هایی که آنها را استخدام می کنند و به نظر می رسد فریاد تضاد منافع پرداخت می شود. از آن زمان تا کنون برخی از صحبت های ملی کردن آژانس های اعتباری رتبه بندی شده است.

اخلاق و حاکمیت شرکتی

یکی از شکایات این است که بانک های بزرگ وال استریت اخلاق مالی را تمرین نمی کنند. بانک های بزرگ به جاي پرداختن به سپرده گذاران با احتیاط، با استفاده از معامله های پیش بینی شده با اعتبارات خطرناک در طول بحران وام مسکن در زیر قیمت مسکن، به دنبال تعقیب سودآوری کوتاه مدت می پردازند.

سودآوری کوتاه مدت نباید هدف هر شرکتی در یک جامعه سرمایه داری باشد. یک شرکت معامله شده در معرض فروش سهامداران است. سهامداران از طریق به حداکثر رساندن قیمت سهام شرکت راضی هستند. به نظر می رسد که بانک های بزرگ وال استریت قبل و در جریان بحران وال استریت را فراموش کرده اند. جزء حداکثر سازی ثروت سهامداران مسئولیت اجتماعی است. اگر شرکت های بزرگ مسئولیت اجتماعی را نداشته باشند، در بلندمدت، قیمت سهام خود را به حداکثر برسانند و سهامداران نمی خواهند خود سهام خود را بفروشند. این دقیقا همان چیزی است که در حال حاضر با بانک های بزرگ اتفاق می افتد.

برنامه درسی دانشگاه به دلیل بحران مالی در حال تغییر است. مدارس تجاری تاکید سنگین تر بر اخلاق تجاری و مالی دارند. شاید اگر اخلاقیات بیشتری در برنامه های درسی کسب و کار در گذشته وجود داشته باشد، مدیران مالی بیشتری می دانستند که چه معنی اخلاقی را درک می کنند.

جالب خواهد بود که چگونه اصلاحات مالی بر روی زمین کنگره بیفتد. برخی از فرم های مقررات بانکی باید دوباره در محل قرار بگیرند تا رفتارهای پر ریسک بانک های بزرگ را تحت کنترل بگیرند. جایگاه مشتقات در اقتصاد ما وجود دارد، اما در بانک های ما وجود ندارد.