تمایز و همبستگی - اهداف اصلی اهدای تقاضای مصرف کننده
به این معنی که اطلاعاتی که بازاریابان، تبلیغ کنندگان و ناشران در مورد مصرف کنندگان می آموزند ، بر اساس آنچه مشتریان می گویند است. مصرف کنندگان می گویند آنچه در مورد مارک ها فکر می کنند، احساس می کنند و انجام می دهند. اما مصرف کنندگان ممکن است از آنچه که آنها در مورد یک نام تجاری فکر می کنند و آگاه باشند، آگاه نباشند. و مصرف کنندگان اغلب در مورد اهداف و اقداماتشان کاملا صادق نیستند.
عادلانه است که بگوییم بسیاری از آنچه مشتریان محققان بازار می گویند، منطقی به آنچه که در نهایت انجام می دهند یا آنچه که در واقع فکر می کنند نزدیک است. با این حال، به عنوان neuromarketing نشان می دهد، نگرش و رفتار همیشه در ذهن انسان به طور پیوسته در ارتباط نیست. چندین مدل از تحقیقات بازار توسعه داده شده است تا به شیوه های مختلفی که ذهن مصرف کنندگان بر تصمیمات خرید آنها تأثیر می گذارد، رسیدگی شود.
گفته می شود که مصرف کننده به عنوان یک نام تجاری مستعد است، گفته می شود که دارای نام تجاری است. اما چه عواملی منجر به وابستگی به برند می شود.
مدل های کنونی چهار عامل یا ابعاد تحقیق بازار را نشان می دهند:
- شناختی
- عاطفی
- زبان
- عمل.
مدل تحقیقات بازار
بیشتر تحقیقات بازار متکی به مدل زبان برای درک رفتار مصرف کننده است. این به این معنی است که اعتقادات، احساسات و رفتار مصرف کنندگان باید از آنچه مشتریان می گویند، نتیجه گیری شود.
به گفته پپه مارتینز، نویسنده The Consumer Mind، مصرف کنندگان اغلب با خودشان مخالف هستند. از سوی دیگر، مصرف کنندگان تمایل دارند بر احساسات خود عمل کنند، اما آنها به صورت آگاهانه آنچه را که فکر می کنند فکر می کنند گزارش می دهند.
به گفته پپه مارتینز، محققان بازار با این وظایف پیچیده مواجه هستند:
- کار تجزیه و تحلیل بازخورد مصرف کننده
- جداسازی اطلاعات مربوطه
- انجام تفسیر ها و پیش بینی ها بر اساس دانش کلی آنها در مورد احتمال، اگر نه واقعی است.
به عبارت دیگر، اگر یک محقق بازار نتواند با اطمینان به آنچه که مصرف کننده معتقد است یا احتمال دارد انجام دهد، محقق بازار باید از بدن دانش مصرف کننده ، تجربه تحقیق بازار خود و آنچه که او درک می کند، طبیعت انسان.
این مگر این است که محقق بازار نئو مارکتینگ را استخدام کند.
طبقه بندی روش های تحقیق
محققان بازار متوجه شدند که جعبه سیاه ذهن مصرف کننده، با ترکیبی از روش های تحقیق کیفی، روش های تحقیق کمی و روش های تحقیق علوم اعصاب، روشن می شود.
- روشهای کیفی: داده های ضعیف غنی که از تحقیقات کیفی انجام می شود، می تواند داده های بینش مصرف کننده را که از طریق سایر روش ها به آسانی قابل دسترس نیست، نشان دهد. این رویکرد می تواند آنچه را که مصرف کننده معتقد است در ارتباط با ارتباط با مارک ها، محصولات و خدمات مهم باشد. اما به ویژه نشان می دهد که مصرف کنندگان با نام تجاری، محصولات و خدمات ارتباط برقرار می کنند.
- روش تحقیق Ethnographic به محققان بازار کمک می کند تا رفتار مصرف کننده را در محیط های طبیعی بررسی کند. این شکل از تحقیقات کیفی، مقایسه های بین گزارش های ذهنی مصرف کنندگان و مشاهدات عینی محققان بازار را امکان پذیر می سازد. اما در اینجا، دوباره، آنچه در ذهن مصرف کننده اتفاق می افتد شناخته نشده است
- روش های کمی: عموم مردم و افراد کسب و کار مشروط به دنبال روش های آماری برای اطمینان از اطلاعات دقیق بر اساس پیش بینی و قابلیت اطمینان هستند. اندازه گیری دقیق، که معمولا بر اساس الگوریتم های ریاضی است، درجه ای از عینیت تجربی را به تحقیقات بازار می دهد که از این روش ها استفاده می کند. و همچنین تحقیق کمی امکان تعمیم یا گسترش یافتن یافته ها را به جمعیت های مشابه یا گاهی حتی به جمعیت عمومی می دهد.
- عصب شناسی: به روش های کیفی و روش های کمی کمک می کند. عینیت دادن به تحقیقات بازار از طریق اندازه گیری فیزیولوژیکی پاسخ مصرف کنندگان به مارک ها، محصولات و خدمات، با تصمیم گیری های کسب و کار، بسیار زیاد است. علاوه بر این، با استفاده از تکنولوژی پیشرفته پیچیده و پیچیده برای رسیدن به آن اندازه گیری های درونی کار ذهن مصرف کنندگان، دانشمندان علوم اعصاب می توانند اعتبار تفسیر های خود را از تفکر مصرف کننده را تکرار کنند.
هنگامی که Branding هماهنگ و واقعی است، مغز می داند
ارزش مصرف کنندگان و احساسات مصرف کننده با آنچه مشتریان می گویند نشان می دهد. احساسات مصرف کننده معانی و احساسات در مورد مارک ها را بیان می کند. از طریق ایجاد معنا و احساسات، مصرف کنندگان می توانند هماهنگی بین مارک ها و قصد های خود را - اگر نه اقدامات خود را.
به عبارت دیگر، حقیقت تعامل با نام تجاری مصرف کننده براساس احساساتی است که توسط برند در مصرف کنندگان فرد تولید می شود. انطباق نام تجاری بستگی به قدرت ارتباط بین پیام تبلیغاتی و احساسات دارد و به این معنی که مصرف کننده از پیام مارک حاصل می شود.
منبع
مارتینز، P. (2012). ذهن مصرف کننده: ادراک برند و پیامدهای آن برای بازاریابان. فیلادلفیا، PA: Kogan Page Limited.